برچسب : نویسنده : 1nasim2028 بازدید : 21
برچسب : اثاث, نویسنده : 1nasim2028 بازدید : 22
برچسب : نویسنده : 1nasim2028 بازدید : 28
غروب ساعو اومد دنبالم و راه افتادیم. 10 دقیقه بعد جانان خیلی شدید شروع به گریه و جیغ کرد.
طوری شد که ما وحشت کردیم. اصلا آروم نمیشد.
به ساعد گفتم منو دوباره برگردونه خونه.
سفر سه روزه م ده دقیقه طول کشید . به مامانم زنگ زدم گفتم خیلی ناراحت شد.
منتظرم ممول بیاد جانان رو ببریم بیمارستان.
پابرهنه ...برچسب : نویسنده : 1nasim2028 بازدید : 15
امان از دلتنگی سر شب .
بعضی وقتا دلم میخواست یه پاک کن بود برمیداشتم همه اتفاقای دور و برمو پاک میکردم . اون وقت برمیگشتیم به گذشته و میشدیم یه خانواده شاد.
اون وقت دیگه دلتنگ خواهر کوچیکه م نبودم و دلم برای تنهایی فریبا نمیسوخت.
یهو همه چی خراب شد.
فردا خونواده ممول میان اینجا. ماشینمو میارن. تازه داشتم با پراید دوست میشدم .
دلتنگی همینه دیگه. حتی دلت از الان برای پرایدت هم تنگ میشه.
پابرهنه ...برچسب : نویسنده : 1nasim2028 بازدید : 20
برچسب : نویسنده : 1nasim2028 بازدید : 20